آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ سال ۷۹، سر نمایش «پیک نیک در میدان جنگ» بود که گردنش ورم کرد. درد نداشت. اما هم بازی هایش اصرار داشتند برود دکتر. بعد از معاینات پزشکی و آزمایش ها، گمانهها رفت سمت یک بیماری عفونی. اما تشخیص نادرست پزشک، چندماهی بیشتر به میهمان ناخوانده اش مجال جولان داد. تهوع و درد و ضعف شدید که بروز کرد، شواهد و قرائن خبر از بیماری سختی میداد که پزشکها به آن میگفتند سرطان غدد لنفاوی. با انجام جراحی، درمان را شروع کرد و با دورههای شیمی درمانی آن را ادامه داد. روزها میرفت شیمی درمانی، عصرها میرفت روی صحنه نمایش. عشق به بازیگری هرگز از او یک بیمار منزوی و غمگین نساخت. همه چیز داشت خوب پیش میرفت. آزمایشها میگفتند زور اجرا و نمایش، از گسترش تودههای سرطانی بیشتر است. فاکتورهای درمانی خوش خبر بودند و بیماری رو به افول میرفت.
سال ۸۹، درست ۱۰ سال بعد سر صحنه تصویربرداری سریال «تبریز در مه» به کارگردانی محمدرضا ورزی، علائمی پدیدار شد که گواه بازگشت دوباره سلولهای ناخوانده سرطانی بود. شانزده دوره شیمی درمانی، جبر دوبارهای بود که آن را فقط با اجرا و نمایش و بازیگری تحمل میکرد. خودش میگفت: سرطان مثل هر بیماری دیگری است. مثل سرماخوردگی، میگرن و.. هرکسی ممکن است گرفتارش شود. منتهی وقتی بیماری سرطان به سراغ آدم میآید کمی بیشتر از برخی بیماریها با بدن انسان کلنجار میرود. مهم این است که شما میخواهید به این کلنجار ادامه دهید یا نه.
من نمیخواهم و الان بیست سال است دارم تلاش میکنم شکستش دهم. حسین محب اهری دانش آموخته رشته ادبیات فارسی بود. به گفته خودش در دوران مدرسه شاگرد زرنگی نبود. از آن بچههایی که نمیدانستند میخواهند در آینده چه کاره شوند. اما اولین بار وقتی نمایش «معلم من، پای من» به کارگردانی آربی آوانسیان را دید، یقین کرد بازیگری همان کاری است که میخواهد تا ابد آن را تجربه کند. زمانی هم که آگهی گروه تئاتر بازیگران به سرپرستی آوانسیان را دید، با حضور در دوره انتقال تجربه این مجموعه وارد کارگاه و دنیای بازیگری شد.
آنجا از تجربیات چهرههایی همچون سیاوش طهمورث و پرویز پورحسینی استفاده میکرد و هم دوره افرادی مثل آزیتا حاجیان و علیرضا خمسه بود. خروجی این دوره کلیدی در زندگی محب اهری، نمایشی به نام «آدم، آدم است» بود که داریوش فرهنگ اثری از برشت را کارگردانی میکرد. حسین محب اهری در این نمایش یک دیالوگ بیشتر نداشت، اما همان، بند اتصال او با دنیای بازیگری شد و از تالار مولوی، رسما پا به ورطه هنر گذاشت.
بار هم اتفاقی حوالی تئاتر شهر با عروسک گردانی همکارانش روبه رو شد که کمی بعد با نمایش «لوبیای سحرآمیز» سر از دنیای کودکان درآورد. توانایی او محدود به ژانر خاصی نمیشد. از درام و کمدی تا کودک و تاریخ، همه و همه فرصتهایی برای کشف و شهود بود که اشتیاق او را به تجربه نقشهای متفاوت صدچندان میکرد. اوج فعالیتهای سینمایی حسین محب اهری در دهه ۶۰ و ۷۰ بود و با بازی در «محله برو بیا»، به چشم مخاطب تلویزیونی آمد و بعدها در «صبح جمعه با شما»، از راه رادیو میهمان خانه ایرانیها شد.
سینما را سال ۶۵ در فیلم «رابطه» به کارگردانی پوران درخشنده آغاز کرد و سال ۹۷ بی آنکه بداند آخرین نقش خود را برای افشین هاشمی در فیلم «خداحافظ دختر شیرازی» ایفا کرد. سریالهای «سربداران»، «مختارنامه»، «تبریز در مه»، «پایتخت ۲»، «معمای شاه» و «دردسرهای عظیم ۲» از آثار فراموش نشدنی او به شمار میآیند و فیلمهای «روز واقعه»، «گلچهره»، «جیب برها به بهشت نمیروند» و «بوعلی سینا» را با کارگردانانی خوش نام از خود به یادگار گذاشت.
او که تجربه هشت سال خبرنگاری و چندین سال عکاسی تجربی را هم در کارنامه هنری خود دارد، در تمام طول زندگی دریافته بود بازیگری تنها نقطه اتصال او به زندگی است. ۲۶ دی ۱۳۹۷ هم در بیمارستان لاله در حالی دست از زندگی کشید که تا آخرین ذره قوای تنش را صرف ماندن، عشق ورزیدن و امید کرده بود. رفقای نزدیکش شاهد بودند او عاشق ماندن بود و تلاش او برای بازیگری، عطش روح و جان او بود برای زیستن دوباره.